عشق دوكبوتر سفيد
به كلبه سارا و وليد خوش امديد
در تاریکی سرد قدم میزنم خسته و بی کس وبی صدا در اقیانوس غم قدم میزنم در تار و پود قلبم نقشی نبود شیشه ی تنهایی ام را سنگ میزنم شیشه ی تنهایی گویی ز آهن است سنگ را بر آن بی اثر میزنم بر چهره ام دگر رنگی نمانده است رخ بی رنگ را رنگ سیاهی میزنم صدایم در سرای بی کسی ناید به گوش غصه ام را با خون دل هم میزنم مانده ام تنها در این دنیایه پوچ میدانم عاقبت ،خود را دار میزنم ***قلم از خودم***
نظرات شما عزیزان:
ـ
در کوچه های شب قدم میزنم
Power By:
LoxBlog.Com |